اینک غزه کربلاست و امروز عاشورا

«کل یومٍ عاشورا و کل ارضٍ کربلا»

کودکان غزه

براستی هرروز عاشوراست و هرمکانی کربلاست.آنان که عاشق عشق حسینی بودند قلبشان هر زمان داغدار ماتم حسین است .اینک کربلای حسینی رسیده است آیا آن را ادراک میکنند؟ آیا ندای هل من ناصر ینصرنی حسین را می شنوند؟که این ندا درون تاریخ چنان طنین افکنده است که هر روز و هر مکانی که ناله ایی از مظلومی بلند می شود، آن روز عاشورا ست و آن مکان کربلا .

واینک غزه کربلاست و این روزها عاشورا .براستی کدامین مرد شب عاشورا را درک کرده است که امروزصدای غربت را از غزه بشنود و بگوید:

لبیک یا حسین!

لبیک یا حسین!

کل یومٍ عاشورا و کل ارضٍ کربلا

 گویی صدای نال های رقیه از خرابه شام اینک از خانه های خراب غزه بگوش می رسدوصدای العطش علی اصغر در غزه طنین افکنده است .

«کل یومٍ عاشورا و کل ارضٍ کربلا»

براستی کدامین عاشق حسینی است که صدای مظلومی را بشنوند آرام گیرد. این فریاد جاری حسین است ،در حنجر زمان که هر روز را عاشورا و هر مکانی را کربلا می نامند و عاشق حسین است که با عشق حسین در مسیر حسینی قدم برمی دارد و هر روز را عاشورا و هر مکانی را کربلا می داند

«کل یومٍ عاشورا و کل ارضٍ کربلا».

اینک غزه کربلاست و امروز عاشورا .

آری آیا امروزعاشورا و کربلا درک می شود؟آیا صدای هل من ناصر ینصرنی شنیده می شود؟آیا صدای غربت کودکان غزه تداعی کننده گریه های رقیه نیست ؟آیا نوزادان فلسطینی یادآور کوچکترین سرباز دشت کربلا نیستند؟

یا اصغر!

«کل یومٍ عاشورا و کل ارضٍ کربلا».

 غزه در خون

خودباوری وبیداری اسلامی

از همان زمانی که سرزمینهای اسلامی و شرقی مورد تهاجم نظامی و فرهنگی «مغرب زمین » قرار گرفت و تبلیغ و ترویج و نهادینه کردن این نوع با ورها ـ که مصداق بارز استعمار بود ـ آغازشد، برزگانی برخاستند و بانگ بیداری مشرق زمین ومسلمان را سر دادند و در برابر برتری طلبی های فرهنگی و تمدنی «فرنگیان» برطبل بیدرای اسلامی در «مشرق زمین» کوفتند.

امواج بیدرای اسلامی از دویست سال پیش تا کنون هر روز بلند تر و گسترده تر شده است و مهمترین دستاورداین حرکت تاریخی ٰبازگرداندن تدریجی خودباوری به جهان اسلام بود؛ به گونه ایی که امروز با وجود توسعه و تعمیق تبلیغات صوتی، تصویری و الکتریکی ،مدعای قدیمی برتری غرب ،اثر کمتری برملتهای مسلمان و مشرق دارد.

آغاز بیداری اسلامی همچون اصل اسلام با دعوت ازمردم آغاز می گردد،که چنین شد ؛ ٰامیر عبدالقادر ،سید جمال الدین اسدآبادی،شیخ محمد عبده،سید احمد خان ،شیخ فضل الله نوری ،عبدالرحمان کواکبی،شیخ شامل ،رشید رضا،علامه اقبال لاهوری،سید حسن مدرس،حسن البنا ،سید قطب،ابوالاعلا مودودی ٰسیدمحسن امین جبل عاملی ...و سر انجام امام خمینی (ره) همگی مردم را به بازگشت و احیای اسلام دعوت کردندومردم هم این دعوت را پذیرفتند و دسته دسته از ملل اسلامی ،دوباره با اسلام بیعت کردند. نتیجه آن دعوت خواص و این پذیرش عمومی مردم ،شکل گیری یک نهضت فراگیر احیای دین و ارزشهای دینی در سراسر جهان اسلام شد. جستجو در تاریخ معاصرو نگاهی به دقایقی که در زمان ما اتفاق می افتد،کاملاًاین واقعیت را آشکار می کند که هیچ کشور اسلامی نیست مگر اینکه در آن رد پایی از بیداری اسلامی یا نهضت بازگشت به اسلام باشد . چنین واقعیتی حکایت از کامیابی چشمگیر در نخستین مرحله نوزایی (رنسانس )اسلامی می کند. اهمیت این مرحله به قدری است که امروز طمع کنندگان به سرزمینهای اسلامی و میراث خواران استعمار کهن ،با ردای جدید «حمایت از حقوق بشر»و «دفاع از صلح و امنیت و دموکراسی» تحت پوشش تئوری«برخورد تمدنها » ،کمر به نابودی آن بسته و پس از فروپاشی شوروی با همه توان نظامی خویش در برابر مسلمانان صف آرایی نموده است.

ادامه نوشته

وصیت نامه شهید رضا پناهی

فرازهایی از وصیتنامه شهید 12 ساله، شهید رضا پناهی
بسم الله الرحمن الرحیم
مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه وَ مَن عَلی دِیَتُه وَ اَنَا دِیَتُه
هرکس من را طلب می کند می یابد مرا، و کسیکه مرا یافت می شناسد مرا، و کسیکه من را دوست داشت، عاشق من می شود و کسیکه عاشق من می شود، من عاشق او می شوم و کسیکه من عاشق او بشوم، او را می کشم و کسیکه من او را بکشم، خونبهایش بر من واجب است، پس خون بهای او من هستم.
هدف من از رفتن به جبهه این است که، اولاً به ندای "هل من ناصر ینصرنی" لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم و آن وظیفه ای را که امام عزیزمان بارها در پیامها تکرار کرده، که هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود، و من می روم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم. آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملتهای زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کند او نمی تواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند. من به جبهه می روم و امید آن دارم که پدر و مادرم ناراحت نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کرده ام و امیدوارم که پیروز هم بشوم.
پدر و مادر مهربان من! از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و امام زمان گشته ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی رود، تا اینکه به معشوق خود یعنی «الله» برسم. و بحق که ما می رویم که این حسین زمان و خمینی بت شکن را یاری کنیم و بحق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار می کنند پاداش عظیم می بخشد. من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی الله .....

 

امید است که شهادت ما موجب آگاهی و رشد فکری جهان اسلام شود